جمعه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۷

قلعه حیوانات - قسمت 63

سم شكافته باكسر مدتها تحت معالجه بود . ساختن مجدد آسياب بادي از فرداي روزي كه جشن پيروزي تمام شد شروع شده بود . باكسر حاضر نشد حتي يك روز كار را تعطيل كند و نمي گذاشت كسي متوجه درد و رنجش شود . ولي شبها بطور خصوصي به كلوور اعتراف مي كرد كه سمش او را زياد ناراحت مي كند . كلوور از علفهاي مختلف ضماد درست مي كرد و روي سم او مي گذاشت . او و بنجامين دو نفري به باكسر اصرار مي كردند كه كمتر كار كند . كلوور مي گفت : ريه اسب كه تا ابد سلامت نمي ماند . ولي باكسر گوشش به اين حرفها بدهكار نبود و تنها آرزويش اين بود كه قبل از بازنشسته شدن آسياب بادي را ساخته و پرداخته ببيند . در ابتدا وقتي قوانين قلعه حيوانات تدوين شد سن بازنشستگي اسبان و خوكان دوازده - گاوها چهارده - سگها نه - گوسفندان هفت - مرغها و غازها پنج سالگي تعيين شد . جيره كافي هم براي بازنشستگان در نظر گرفته شد . در اين فاصله هيچ حيواني بازنشسته نشده بود ولي اخيرا روي آن مسئله زياد صحبت ميشد . حالا كه مزرعه پشت باغ ميوه به كشت جو اختصاص يافته بود مي گفتند كه گوشه اي از چراگاه بزرگ به منظور چراي حيوانات بازنشسته مجزا و محصور خواهد شد و ميگفتند كه جيره هر اسب روزي دو كيلو جو و در زمستان شش كيلو يونجه با يك هويچ و در صورت امكان يك سيب در تعطيلات عمومي خواهد بود . دوازدهمين سال تولد باكسر مصادف با اواخر تابستان سال آينده بود . در خلال اين مدت زندگي سخت بود . زمستان به سردي سال گذشته و آذوغه حتي از آن سال هم كمتر بود . جيره حيوانات به استثناي جيره خوكها و سگها تقليل پيدا كرد و اسكوئيلر توضيح داد كه تساوي مطلق در امر جيره بندي خلاف اصول حيوانگري است . به هرحال با آنكه ظواهر امر حكايت از كمبود آذوقه مي كرد براي اسكوئيلر مشكل نبود كه به حيوانات ثابت كند در واقع كمبودي نيست و مقتضيات ايجاب كرده است كه در ميزان جيره تعديلي بعمل آيد ( اسكوئيلر هميشه كلمه " تعديل " را بكار ميبرد و نه " تقليل " ) . اما در مقايسه با زمان جونز همه چيز ترقي كرده بود . اسكوئيلر بسرعت اعدادي پشت سر هم مي خواند تا به حيوانات نشان دهد حالا از زمان جونز جوي بيشتر - يونجه فراوانتر و شلغم زيادتري دارند و ساعات كمتري كار مي كنند . آب آشاميدنيشان گواراتر - عمرشان طولانيتر - بهداشت نوزادان بهتر - در طويله كاه بيشتر دارند و مگس كمتر آزار مي دهد . حيوانات تمام اين مطالب را باور مي كردند . در واقع خاطره دوره جونز تقريبا محو شده بود . ميدانستند كه زندگي امروزشان سخت و خالي است و غالبا گرسنه اند - سردشان است و معمولا جز هنگام خواب كار مي كنند . ولي بي شك روزهاي قديم از امروز هم بدتر بوده است . از اين طرز فكر خشنود بودند . به علاوه آن روزها آنها برده بودند و امروز آزادند و خود اين مسئله بزرگترين برتري زندگي امروز نسبت به گذشته بود و نكته اي بود كه اسكوئيلر هيچگاه از اشاره بدان غفلت نمي كرد .