پنجشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۹

قلعه حیوانات – قسمت 69

سالها گذشت . فصول اولیه آمد و رفت و عمر کوتاه حیوانات سپری شد . زمانی رسید که دیگر کسی جز کلوور و بنجامین و موزز زاغ و چند خوک دوران قبل از انقلاب را به خاطر نداشتند . موریل مرده بود . بلوبل و جسی و پینچر مرده بودند . جونز هم مرده بود – در یکی از بیمارستانهای معتادین به الکل در در گذشته بود . اسنوبال فراموش شده بود . باکسر نیز جز از ذهن معدودی که او را می شناختند فراموش شده بود . کلوور مادیان پیری شده بود , مفاصلش سخت , چشمش در شرف آب آوردن بود . دو سال از سن تقاعدش می گذشت ولی در واقع تا این تاریخ هیچ حیوانی بازنشسته نشده بود . مدتها بود که دیگر صحبت دادن گوشه ای از زمین چراگاه به حیوانات بازنشسته در بین نبود . ناپلئون خوک نر رسیده ای شده بود با یکصدو بیست و پنج کیلو وزن . اسکوئیلر چنان چاق شده بود که به زحمت چشمهایش باز می شد . تنها بنجامین همان بود که بود و تغییری نکرده بود جز آنکه اطراف پوزه اش خاکستری تر شده بود و بعد از مرگ باکسر عبوس تر بود و کمتر حرف می زد . هر چند جمعیت به آن میزانی که روزهای اولیه انتظارش می رفت افزایش نیافته بود ولی بر تعداد مخلوقات مزرعه اضافه شده بود . حیواناتی به دنیا آمده بودند که انقلاب برایشان حکم افسانه دوری را داشت که دهن به دهن به آنها رسیده باشد , و حیوانات دیگری خریداری شده بودند که قبل از ورودشان هرگز چنین داستانی به گوششان نخورده بود . مزرعه در حال حاضر علاوه بر کلوور سه اسب دیگر داشت . اسبهای خوب و قابل ملاحظه ای بودند خوب کار می کردند و رفقای خوبی بودند ولی احمق بودند . هیچکدام در الفبا از ب جلوتر نرفتند . هر چیزی که راجع به انقلاب و اصول حیوانگری به آنان گفته می شد می پذیرفتند مخصوصا اگر کلوور می گفت چون برایش احترام مادری قائل بودند ولی معلوم نبود که چیز زیادی از آن دستگیرشان شده باشد . وضع مزرعه پر رونق تر و منظم تر از پیش بود حتی با خرید دو قطعه زمین از آقای پیل کینگتن وسیعتر هم شده بود . آسیاب بالاخره با موفقیت ساخته شده بود و مزرعه دارای یک ماشین خرمن کوبی و یونجه برداری بود و بناهای تازه ای بر آن اضافه شده بود . ویمپر صاحب درشکه تک اسبه ای شده بود . ولی از آسیاب هرگز به منظور تولید برق استفاده نشد بلکه از آن برای آسیاب کردن غله استفاده می شد که سود سرشاری داشت . حیوانات با جدیت زیاد در کار ساختمان آسیاب بادی دیگری بودند و قرار بود پس از اتمام آن ماشین مولد برق کار گذاشته شود . اما از زندگی پر تجملی که زمانی اسنوبال ذهن حیوانات را پر کرده بود , یعنی طویله های مجهز به چراغ برق و آب سرد و گرم و سه روز کار در هفته هیچ صحبتی در میان نبود . ناپلئون گفته بود این حرفها بر خلاف اصول حیوانگری است و سعادت در کار زیاد و زندگی ساده است . مزرعه به تحقیق غنی تر شده بود , بدون اینکه حیوانات به استثنای خوکها و سگها , غنی تر شده باشند . شاید این وضع تا اندازه ای به این دلیل بود که تعداد خوکها وسگها زیاد بود . البته اینطور نبود که آنها اصلا کار نکنند به هر حال به روال خودشان کار می کردند . همانطور که اسکوئیلر توضیح میداد وهرگز هم خسته نمی شد . اداره مزرعه و نظارت بر آن نیاز به کار زیاد داشت , نوع کارش طوری بود که حیوانات جاهلتر از فهم آن عاجز بودند . اسکوئیلر به حیوانات می گفت که مثلا خوکها باید هر روز برای چیزهای مرموزی که آنها را ( پرونده )-( گزارش )-( پیش نویس )-و ( اساسنامه ) می گویند فعالیت کنند . یعنی برگهای بزرگ کاغذ را با دقت از نوشته سیاه می کردند و وقتی کاملا از نوشته پر می شد آن را می سوزاندند . اسکوئیلر می گفت این کار برای بهبود وضع مزرعه حائز اهمیت است . اما به هرحال از کار خوکها و سگها که هم تعدادشان خیلی زیاد بود و هم همیشه اشتهای خوبی داشتند مواد غذایی تولید نمی شد . اما زندگی سایر حیوانات تا آنجا که یادشان بود همان بود که همیشه بود . معمولا گرسنه بودند – روی مشتی کاه می خوابیدند – از استخر آب می نوشیدند – در مزرعه کار می کردند – در زمستان از سرما و در تابستان از مگس در رنج بودند . آنها که پیرتر بودند گاه سعی می کردند به خاطر بیاورند که روزهای اول بعد از انقلاب زمانی که جونز تازه اخراج شده بود اوضاع از امروز بهتر بود یا نه . ولی چیزی به خاطرشان نمی آمد و معیاری نداشتند که زندگی کنونی خود را با آن قیاس کنند . فقط آمار و ارقام اسکوئیلر بود که بطور ثابت نشان می داد همه چیز روز به روز در حال بهبود است . مسئله برای حیوانات لاینحل بود . به هر تقدیر آنها فرصت تفکر نداشتند . تنها بنجامین مدعی بود که جزئیات زندگی طولانیش را به خاطر دارد و می داند که همه چیز همان است که همیشه بوده است و بعدها نیز به همین منوال خواهد ماند , زندگی نه بدتر می شود , نه بهتر و می گفت گرسنگی و مشقت و حرمان قوانین لا یتغیر زندگی است .

تا روزی دیگر … .   

هیچ نظری موجود نیست: