دوشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۹

قلعه حیوانات - قسمت 64

در این روزها دهنهای بیشتری برای خوردن باز بود . در پائیز چهار ماده خوک تقریبا همه در یک وقت و مجموعا سی و یک توله آوردند که همه پیسه بودند و چون ناپلئون تنها خوک نر مزرعه بود اصل و نصب آنها را میشد حدس زد . اعلام کردند که پس از خرید آجر و تیر مدرسه ای در باغ ساخته خواهد شد . عجالتا بچه خوکها در آشپزخانه و توسط شخص ناپلئون تعلیم میگرفتند . درباغ ورزش میکردند و از بازی با توله سایر حیوانات منع شده بودند . در همین ایام عادت بر این شده بود که هر گاه حیوانی سر راه خوکی قرار می گرفت کنار می ایستاد تا خوک بگذرد , بعلاوه مرسوم شده بود که خوکها در هر درجه ای به عنوان امتیاز روزهای یکشنبه روبان سبزی به دمشان ببندند . مزرعه سال نسبتا پرموفقیتی را گذرانده بود اما هنوز کم پولی بود . آجر و ماسه و گچ برای مدرسه باید خریداری می شد . بعلاوه لازم بود برای خرید آلات آسیاب بادی باز پول پس انداز شود . بعد نفت و شمع ساختمان , شکر ناپلئون ( سایر خوکها را از خوردن شکر منع کرده بود چون می گفت باعث چاقی است ) و چیزهای دیگر از قبیل میخ و نخ و ذغال و سیم و خرده آهن و بیسکوییت سگ هم باید تهیه میشد . یونجه و قسمتی از محصول سیب زمینی فروخته شد و قراردادفروش تخم مرغ به ششصد تخم مرغ در هفته افزایش یافت , طوریکه در آن سال به اندازه کافی جوجه متولد نشد و تعداد مرغها ثابت ماند . جیره ها که در ماه دسامبر تقلیل یافته بود در فوریه هم کم شد . روشن کردن چراغ بدلیل صرفه جویی در نفت قدغن شد . اما خوکها به نظر مرفه می آمدند در واقع همه در حال فربه شدن بودند . یکی از بعد از ظهرهای اواخر ماه فوریه رایحه مطبوع اشتها آوری به مشام حیوانات خورد که نمی دانستند چیست . باد بو را از سمت آبجو سازی که پشت آشپزخانه بود و در دوران جونز متروک مانده بود می آورد . یکی گفت که این بوی جوی جوشانده است و حیوانات با ولع بو را بالا کشیدند و فکر کردند شاید برای شام حریره گرم دارند . اما از شام گرم خبری نشد . یکشنبه بعد اعلام شد که از این تاریخ محصول جو مختص خوکهاست . در مزرعه پشت باغ میوه هم جو کشت شده بود . خیلی زود این خبر هم نشت کرد که هر خوک روزی نیم لیتر جیره آبجو دارد و چهار لیتر هم مختص شخص ناپلئون است که در قدح چینی به حضورش میبرند !
تا روزی دیگر ...... .

هیچ نظری موجود نیست: