چهارشنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۵

قسمت 4

رفقا همه راجع به خواب عجیبی که شب قبل دیده ام شنیده اید . راجع به خود خواب بعدا صحبت می کنم . مطلب دیگری است که باید بگویم . فکر نمی کنم رفقا که من بیش از چند ماهی بین شما باشم و حس می کنم موظفم تجاربی را که بدست آورده ام قبل از مرگ با شما در میان بگذارم . من عمر درازی کرده ام و در طویله مجال بسیاری برای تفکر داشته ام و تصور می کنم می توانم ادعا کنم که به اندازه هر حیوان زنده ایبه ماهیت زندگی در این عرصه دنیا آشنایی دارم . در این زمینه است که میخواهم با شما صحبت کنم . رفقا ماهیت زندگی از چه قرار است؟ باید اقرار کرد که حیات ما کوتاه است با مشقت و نکبتبار است . دنیا می آییم و جز قوت لایموتی نداریم و از بین ما آنها که قادر به کاریم تا آخرین رمق به کار گمارده می شویم و به مجردی که از حیز انتفاع بیفتیم با بی رحمی تمام قربانی می شویم . هیچ حیوانی در انگلستان مزه سعادت و فراغت را از یک سالگی به بالا نچشیده است . هیچ حیوانی در انگلستان آزاد نیست . زندگی یک حیوان فقر و بردگی است . این حقیقتی است غیر قابل انکار . آیا چنین وضعی در واقع لازمه نظام و طبیعت است؟ آیا این به این دلیل است که این سرزمین آنقدر فقیر است که نمی تواند به ساکنانش زندگی مرفه ای عطا کند؟ رفقا نه و هزار مرتبه نه ! خاک انگلستان حاصلخیز و آب و هوایش مساعد است و استعداد تهیه مواد غذایی فراوان برای تعدادی خیلی بیش از حیواناتی که اکنون در آن ساکنند دارد . همین مزرعه ما می تواند از دوازده اسب بیست گاو و صدها گوسفند نگهداری کند طوری که همه آنها در رفاه به سر برند چنان رفاهی که تصور آن هم در حال حاضر از ما دور است . چگونه است که ما با این نکبت زندگی می کنیم؟ علتش این است که تقریبا تمام دسترنج کار ما به دست بشر ربوده می شود . آری رفقا جواب تمام مسایل حیاتی ما در یک نکته نهفته است و این نکته به یک کلمه بشر خلاصه میشود . بشر یگانه دشمن واقعی ماست بشر را از صحنه دور سازید تا ریشه گرسنگی و بیگاری تا ابد خشک شود .
تا شنبه ...... .

هیچ نظری موجود نیست: