چهارشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۸۵

قسمت 21

بنجامين الاغ پير بعد از انقلاب کوچکترين تغييري نکرده بود . کارش را با همان سرسختي و کندي دوران جونز انجام ميداد نه از زير بار کار شانه خالي ميکرد و نه کاري داوطلبانه انجام ميداد . هيچگاه درباره انقلاب و نطايج آن اظهار نظر نميکرد و وقتي از او مي پرسيدند:مگر خوشحالتر از زمان جونز نيست؟ فقط ميگفت:(خرها عمر دراز دارند .هيجکدام شما تا حالا خر مرده ديده ايد؟) و ديگران خود را به همين جواب معما آميز قانع مي ساختند . يکشنبه ها کار نبود . صبحانه ساعتي ديرتر از معمول صرف ميشد و پس از صرف آن تشريفاتي بدون وقفه هر هفته اجرا ميشد . اول مراسم افراشتن پرچم بود . اسنوبال در يراق خانه روميزي کهنه سبزي که مال خانم جونز بود پيدا کرده بود و رويش سمي و شاخي با رنگ سفيد نقاشي کرده بود . و اين پرچم روزهاي يکشنبه در حياط افراشته ميشد . اسنوبال ميگفت (رنگ پرچم سبز است براي اينکه نشانه مزارع سر سبز انگلستان باشد و سم و شاخ علامت جمهوري آينده حيوانات است که پس از قلع و قمع انسانه بر پا خواهد شد . )پس از بر افراشتن پرچم همه حيوانات در طويله براي جلسه عمومي که به آن ميتينگ مي گفتند جمع مي شدند . در آن مجمع کار هفته آينده طرح ميشد و تصميمات مورد بحث قرار مي گرفت . هميشه خوکها تصميم مي گرفتند و ساير حيوانات هرگز نمي توانستند تصميمي اتخاذ کنند ولي راي دادن را ياد گرفته بودند . اسنوبال و ناپلئون در مباحثه از همه فعالتر بودند . ولي به اين معني توجه شده بود که اين دو هيچگاه با هم توافق ندارند . پيشنهاد از طرف هر کدام بود واضح و روشن بود که ديگري مخالف است . حتي در موضوعاتي که در اساس آن جاي هيچگونه مخالفتي نبود مثل تخصيص دادن قطعه زمين کوچکي پشت باغ ميوه براي سکونت حيوانات بازنشسته بين آن دو بحثي طولاني در مي گرفت . ميتينگ هميشه با خواندن سرود (حيوانات انگليس )ختم ميشد و بعد از ظهر مخصوص تفريح بود .

تا روزي ديگر …. .

هیچ نظری موجود نیست: