چهارشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۵

قسمت 25

تا اواخر تابستان شرح حوادث قلعه حیوانات در نیمی از دهکده منتشر شده بود . همه روزه اسنوبال و ناپلئون دسته دسته کبوتران را مامور میکردند که به مزارع مجاور بروند و با حیوانات آن مزارع درآمیزند و داستان انقلاب را نقل کنند و به آنها آهنگ سرود ( حیوانات انگلیس ) را تعلیم دهند . غالب این ایام آقای جونز در بار میخانه شیر سرخ می نشست و برای هر کس که حوصله شنیدن داشت از ظلمی که به او شده بود و یکدسته حیوان بی ارزش او را از ملکش رانده بودند شکوه میکرد . سایر زارعین به طور اصولی همدردی میکردند ولی در بادی امر کمک شایانی به او نکردند . هر یک از آنان پنهانی در این فکر بود که به چه نحو میتواند از بدبختی جونز به نفع خود استفاده کند . خوشبختانه میانه مالکین مزارع مجاور دائما شکراب بود . یکی از دو مزرعه مجاور که فاکس وود نامیده میشد مزرعه وسیعی بود فراموش شده و کهنه با درختهای بی تناسب و چراگاههای بی مصرف و پرچینهای خراب . مالکش آقای پیل کینگتن زارع سهل انگاری بود که وقتش را به اقتضای فصل به ماهیگیری یا شکار میگذراند . مزرعه دیگر که اسمش پینچ فیلد بود کوچکتر بود و بهتر نگاه داری شده بود . مالکش آقای فریدریک نامی بود خشن و باهوش , غالبا گرفتار دعاوی دادگستری و به سخت گیری در معاملات مشهور . این دو چنان از هم متنفر بودند که امکان توافق آنها حتی در دفاع از منافع مشترکشان بعید بود . با وجود این هر دوی آنان از انقلاب قلعه حیوانات هراسان بودند و کاملا مراقب که نگذارند حیوانات مزرعه خودشان چیز زیادی از آن درک کنند . در بادی امر چنین وانمود میکردند مطلب خنده دار است و فکر اینکه مزرعه ای را حیوانات اداره کنند مضحک است . معتقد بودند غائله ظرف یکی دو هفته رفع خواهد شد . شایع کردند که در مزرعه مانر ( اصرار داشتند که مزرعه را مانر بنامند و اسم قلعه حیوانات را نمی توانستند تحمل کنند ) همه حیوانات به جان هم افتاده اند و بزودی از گرسنگی تلف می شوند .
تا روزی دیگر ..... .

هیچ نظری موجود نیست: