یکشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۶

قسمت 46

ناپلئون كه به خوبي از نتايج بد برملا شدن وضع كمبود آذوقه آگاه بود به فكر افتاد از وجود آقاي ويمپر استفاده كند و اخباري كه شايعات را خنثي سازد منتشر كند . حيوانات تا اين تاريخ با آقاي ويمپر كه هفته اي يكبار به قلعه حيوانات مي آمد تقريبا تماسي نداشتند ولي حالا چند تايي كه اكثرشان گوسفند بودند انتخاب شده بودند كه بطور تصادف به گوش ويمپر برسانند كه ميزان جيره افزايش يافته است . بعلاوه ناپلئون دستور داد كه پيتهاي تقريبا خالي آذوقه را تا نزديك لبه آن از شن پر كنند و روي آنها را با تتمه آذوقه بپوشانند . در موقعيت مناسبي ويمپر را به انبار بردند و پيتهاي آذوقه را به رخش كشيدند . ويمپر اغفال شد و مرتب به دنياي خارج گزارش ميداد كه در قلعه حيوانات كمبود آذوقه نيست . با وجود اين در اواخر ژانويه مسلم شد كه بايد مقداري غله از جايي تهيه شود . در اين روزها ناپلئون كمتر آفتابي مي شد و تمام وقتش را در ساختمان مزرعه كه درهاي آنرا سگهاي هيولائي محافظت مي كردند مي گذراند و اگر خارج مي شد با تشريفات و همراه اسكورتي متشكل از شش سگ بود كه نزديك به او حركت مي كردند و به هر كه به او نزديك مي شد مي غريدند . صبحهاي يكشنبه هم ديگر حاضر نمي شد و دستوراتش را بوسيله يكي از خوكها , بيشتر اسكوئيلر , ابلاغ مي كرد . يكي از يكشنبه ها اسكوئيلر اعلام داشت : مرغها كه دوباره آماده تخم گذاشتن هستند بايد تخمها را تحويل دهند . ناپلئون بوسيله ويمپر قراردادي براي فروش چهارصد تخم مرغ در هفته را پذيرفته بود . قيمت تخم مرغها غله و قوت مورد نياز مزرعه را تا تابستان و رسيدن اوضاع مساعدتر تامين مي كرد . وقتي مرغها اين مسئله را شنيدند غلغله وحشتناكي راه انداختند . احتمال لزوم چنين فداكاري قبلا اعلام شده بود ولي آنها باور نمي كردند كه ممكن است روزي عملي شود . مرغها خود را آماده كرده بودند كه در بهار كرچ بشوند و گرفتن تخمها را در اين موقع جنايت محض مي دانستند . از زمان اخراج جونز براي اولين بار شبه انقلابي پيش آمد .
تا روزي ديگر ..... .

هیچ نظری موجود نیست: