یکشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۵

قسمت 11

خواندن اين سرود حيوانات را سخت به هيجان آورد . ميجر هنوز آن را به اتمام نرسانده بود که همه حيوانات شروع به زمزمه آن کردند . حتي کودنترين آنها آهنگ و چند کلمه اش را فرا گرفته بود و زيرکترها از قبيل خوکها و سگها ظرف چند دقيقه تمام سرود را از بر داشتند . پس از مختصر تمرين مقدماتي تمام حيوانات مزرعه با هم و هماهنگ سرود (حيوانات انگليس)را سر دادند . گاوان با ماق و سگان با زوزه و گوسفندان با بع بع و اسبان با شيهه و مرغابيها با صداي مخصوص خود آن را خواندند . اين سرود چنان حيوانات را به وجد آورد که پنج بار پي هم تکرارش کردند و چه بسا اگر موجبي پيش تمي امد سراسر شب به خواندن ادامه مي دادند . بدبختانه سر و صدا آقاي جونز را از خواب بيدار کرد . از تخت پايين جست و به تصور اينکه روباهي وارد مزرعه شده است تفنگي را که هميشه در کنج اتاق خوابش بود برداشت و تيري در تاريکي انداخت . ساچمه بر ديوار طويله نشست . جلسه به سرعت بر هم  خورد و همه به محل خواب خود گريختند . پرندگان بر شاخه ها و چرندگان روي کاه جاي گرفتند و در لحظه اي تمام مزرعه را سکوت فرا گرفت .

تا روزي ديگر…….. .

هیچ نظری موجود نیست: