جمعه، دی ۰۸، ۱۳۸۵

قسمت 33

در چراگاه در محلي كه از ساختمان مزرعه زياد دور نبود پشته اي بود كه مرتفعترين نقطه قلعه بود و اسنوبال پس از بررسي كامل اعلام داشت اين محل براي بر پا كردن يك آسياب بادي كه بتواند مولد برق را به كار اندازد و به مزرعه نيروي برق بدهد مناسب است . با اين كار آخورها روشنايي خواهد داشت و در زمستان گرم خواهد بود به علاوه اره مكانيكي و ماشين خرمن كوبي و چغندر كني و دستگاه برقي شيردوشي را هم ميتوان بكار انداخت . حيوانات راجع به چنين چيزهايي هرگز نشنيده بودند ( چون مزرعه قديمي بود و فقط وسايل ابتدايي داشت ) و با تعجب گوش كردند و اسنوبال هم عكس اين ماشينهاي غريب را را كه كار آنها را برايشان ميكرد و به آنها فراغت ميداد كه براحتي بچرند يا با خواندن و حرف زدن سطح فكرشان را بالا ببرند نشانشان داد . نقشه هاي اسنوبال براي آسياب بادي ظرف چند هفته تكميل شد . اطلاعات مكانيكي آن از سه كتاب به اسامي هزار كار مفيد مربوط به خانه , همه ميتوانند معمار باشند و برق براي مبتديان كه مال آقاي جونز بود به دست آمده بود . اسنوبال اتاقي را كه زماني جايگاه ماشينهاي جوجه كشي بود و كف چوبي صافي داشت و براي نقشه كشي مناسب بود محل كار خويش قرار داد . ساعتها كتابهايش را به وسيله قطعه سنگي باز نگه ميداشت و تكه گچي بين مفاصل پاچه اش مي گرفت و در را به روي خود مي بست . به سرعت از سمتي به سمتي ميرفت و خطوطي يكي پس از ديگري رسم ميكرد و از شعف و شادي زوزه مي كشيد . نقشه بتدريج به صورت خطوط در هم هندل ماشين و چرخهاي دندانه دار بيش از نيمي از كف زمين را اشغال كرد . اين خطوط براي ساير حيوانات نامفهوم بود ولي آنها را كنجكاو ميكرد . همه براي نگاه كردن به نقشه هاي اسنوبال دست كم روزي يك بار به محل كارش مي آمدند حتي مرغها و اردكها هم مي آمدند و خيلي مواظب بودند كه مبادا روي علائم گچي پا بگذارند . فقط ناپلئون كناره گرفته بود . از همان ابتدا با اين كار مخالف بود . ولي ناگهان روزي براي بررسي نقشه آمد . با تاني دور اتاق راه افتاد تمام جزئيات آن را از نزديك ملاحظه كرد يكي دو بار آن را بو كشيد و سپس ايستاد و مدتي متفكرانه از گوشه چشم به آن نظر دوخت و يك مرتبه و بي مقدمه پايش را بلند كرد و روي نقشه ها شاشيد و بي حرف خارج شد .
تا روزي ديگر ... .

هیچ نظری موجود نیست: