جمعه، دی ۲۲، ۱۳۸۵

قسمت 37

ناپلئون در حاليكه سگها دنبالش بودند روي سكويي كه قبلا ميجر ايستاده بود و نطق كرده بود رفت . اعلام كرد از اين تاريخ جلسات صبحهاي يكشنبه دائر نخواهد شد چون غير ضروري و موجب اتلاف وقت است . در آتيه تمام مسائل مربوط به كار مزرعه در كميته مخصوصي متشكل از خوكان و تحت رياست خودش بررسي خواهد شد . جلسات خصوصي خواهد بود و نتيجه تصميمات بعدا به اطلاع سايرين خواهد رسيد . اجتماع صبحهاي يكشنبه براي اداي احترام به پرچم و خواندن سرود (حيوانات انگليس ) و اخذ دستورات هفتگي ادامه خواهد داشت ولي ديگر مذاكره و بحث صورت نخواهد گرفت . حيوانات كه هنوز تحت تاثير ضربه رانده شدن اسنوبال بودند از اين اخطار خود را بكلي باختند. چند تائي از آنها اگر ميتوانستند راه صحيحي براي استدلال پيدا كنند اعتراض مي كردند . حتي باكسر به طرز مبهمي ناراحت بود . گوشهايش را خواباند و كاكلش را چندين بار تكان داد و سخت تلاش كرد كه به افكارش نظمي دهد ولي بالاخره چيزي به ذهنش نرسيد. از بين خود خوكها چند تايي به صدا در آمدند . چهار توله خوك پرواري كه در صف جلو بودند به علامت اعتراض با هم بلند شدند و با هم شروع به صحبت كردند ولي ناگهان سگها كه دور ناپلئون بودند غرشي تهديد آميز كردند و خوكها را ساكت بر جايشان نشاندند . و سپس بع بع ( چهار پا خوب دو پا بد ) گوسفندان بلند شد و در حدود ربع ساعت با صداي رسا ادامه پيدا كرد و به هر بحث احتمالي پايان داد . بعد اسكوئيلر ماموريت يافت كه دور بگردد و نظم نوين را به همه گوشزد كند . اسكوئيلر گفت : رفقا من قطع و يقين دارم كه همه حيوانات حاضر از فداكاري رفيق ناپلئون كه حالا مسئوليت بيشتر را بر عهده گرفته است قدرداني به عمل مي آورند . رفقا تصور نكنيد پيشوا بودن لذت بخش است ! درست بر عكس كاري است بسيار دقيق و پر مسئوليت. هيچكس به اندازه رفيق ناپلئون به تساوي حيوانات معتقد نيست . او به شخصه بسيار خوشحال هم ميشد كه مقدرات شما را به خودتان واگذار كند اما چه بسا ممكن است كه شما به غلط تصميمي اتخاذ كنيد . فرض كنيد شما تصميم بگيريد از خوابهاي طلايي اسنوبال , اسنوبالي كه كه ما در حال ميدانيم دست كمي از يك جنايتكار ندارد , درباره آسياب بادي پيروي كند , تكليف چه خواهد بود ؟
تا روزي ديگر ..... .

هیچ نظری موجود نیست: