جمعه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۵

قسمت 41

با وجود سختي كار وضع حيوانات در طول تابستان چندان بد نبود . اگر از زمان جونز قوت بيشتري نداشتند كمتر هم نداشتند . اين امتياز كه بايد فقط غذاي خود را تهيه كنند و ناگزير نبودند پنج آدم حريص را هم سير كنند آنقدر مهم بود كه جبران كمبود هاي ديگر را هم مي كرد . در خيلي از امور طرز كار حيوانات كاملتر و عمليتر از آدمها بود و از ميزان كار مي كاست . مثلا علف كني چنان كامل صورت مي گرفت كه مسلما بشر از عهده اش بر نمي آمد و يا چون هيچ حيواني دزدي نمي كرد ديگر حاجتي به كشيدن ديوار و جدا كردن چراگاه از زمين كشت نبود بنابراين حفظ و نگهداري پرچين و غيره لازم نبود . معهذا وقتي تابستان سپري شد كمبودهاي پيش بيني نشده اي نمودار شد . نفت و ميخ و ريسمان و بيسكويت سگ و آهن براي نعل اسب مورد نياز بود و هيچكدام را نمي شد در مزرعه تهيه كرد . بعتاوه بذر و كود شيميائي براي كشت لازم بود و ابزار مختلف و دست آخر ماشين آلات براي آسياب بادي . هيچكس نميدانست اينها به چه نحو بايد تهيه شود . يك يكشنبه صبح كه حيوانات براي اخذ دستور جمع شده بودند ناپلئون اعلام داشت كه سياست جديدي اتخاذ كرده است . از اين تاريخ به بعد قلعه حيوانات با مزارع مجاور داد و ستد خواهد داشت . البته نه به منظور تجارت بلكه صرفا براي بدست آوردن مواد مورد نياز . گفت كه آسياب بادي بايد بر هر چيز ديگري مقدم باشد . فعلا مقداري يونجه و مقداري گندم فروخته خواهد شد و بعد اگر به پول بيشتري حاجت باشد از طريق فروش تخم مرغ كه هميشه در ولينگتن بازار دارد تامين خواهد شد . ناپلئون اضافه كرد كه مرغها بايد از اين فداكاري كه به منظور كمك و شركت در امر ساختمان آسياب بادي است استقبال كنند . يك بار ديگر حيوانات به طرز مبهمي احساس ناراحتي كردند . ارتباط نداشتن با بشر و معامله تجاري نكردن و پول بكار نبردن مگر اينها جزو تصميمات اولين جلسه فتح و ظفر پس از اخراج جونز نبود ؟ همه حيوانات اين تصميمات را به خاطر داشتندو يا لااقل تصور مي كردند آنها را به خاطر دارند . آن چهار خوك جواني كه وقتي ناپلئون جلسات مشاوره را حذف كرد اعتراض كرده بودند با ترس به صدا در آمدند ولي بلافاصله با غرش سهمگين سگها لب فرو بستند سپس طبق معمول گوسفندها ( چهار پا خوب , دو پا بد ) را بع بع كردند و ناراحتي آني حيوانات تخفيف پيدا كرد . دست آخر ناپلئون پاي جلو را به علامت سكوت بلند كرد و اعلام داشت كه ترتيب تمام كارها را داده است و حاجتي نيست كه حيوانات با بشر تماس حاصل كنند كه بطور يقين نامطلوب است , خود او همه بار را به دوش خواهد كشيد . ويمپر نامي كه مشاور حقوقي و ساكن ولينگتن است قبول كرده كه رابط بين قلعه حيوانات و دنياي خارج باشد و دوشنبه ها صبح براي دريافت دستور به قلعه حيوانات خواهد آمد . ناپلئون نطقش را طبق معمول با فرياد ( زنده باد قلعه حيوانات ! ) خاتمه داد و حيوانات پس از خواندن سرود ( حيوانات انگليس ) متفرق شدند .
تا روزي ديگر ... .

هیچ نظری موجود نیست: