یکشنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۵

قسمت 43

همين مواقع بود كه خوكها ناگهان به ساختمان مزرعه نقل مكان كردند و آنجا را اقامتگاه خود ساختند. باز به نظر حيوانات چنين رسيد كه روزهاي اول تصميمي جز اين اتخاذ شده بود و باز اسكوئيلر توانست آنها را متقاعد كند كه چنان نبوده است . گفت خوكها كه مغز متفكر مزرعه هستند نياز به جاي آرام و دنج دارند به علاوه مناسب با شان پيشواست ( اخيرا ناپلئون را با عنوان پيشوا خطاب مي كرد ) در خانه ساكن باشد نه در خوكداني . با تمام اين مراتب بعضي از حيوانات از شنيدن اينكه خوكها نه فقط غذا را در آشپزخانه صرف مي كنند و اطاق پذيرايي را به تفريح اختصاص داده اند بلكه روي تخت هم مي خوابند مضطرب و نگران بودند . با طبق معمول با شعار ( هميشه حق با ناپلئون است ) مطلب را درز مي گرفت ولي كلوور كه فكر مي كرد به خاطر دارد كه تختخواب صريحا تحريم شده است به انبار رفت و سعي كرد معماي هفت فرمان را كه روي ديوار ثبت بود حل كند . ولي چون فقط مي توانست حروف منفصل را بخواند سراغ موريل رفت و گفت : موريل ماده چهارم فرمان را برايم بخوان . در اين فرمان گفته نشده كه نبايد روي تخت خوابيد ؟ موريل با كمي اشكال آن را خواند و بالاخره گفت : اين ماده ميگويد هيچ حيواني با شمد بر تخت نخوابد . عجيب بود كه كلوور نتوانست به خاطر بياورد كه در ماده چهارم فرمان اسمي از شمد برده شده باشد ولي چون اين كلمه بر ديوار ثبت بود لابد چنان بوده باشد . و اسكوئيلر كه بر حسب تصادف با سه سگ از آنجا مي گذشت توانست كه قضايا را روشن كند . گفت : رفقا البته شنيده ايد كه ما خوكها در حال حاضر روي تخت مي خوابيم و چرا كه نخوابيم ؟ قطعا فكر نمي كنيد كه قانوني در تحريم تخت وجود دارد ؟ تختخواب بطور ساده جايي است كه بر آن مي خوابند و اگر خوب دقت كنيد متوجه مي شويد كه كاه طويله هم تخت خواب است . قانون استفاده از شمد را كه اختراع انساني است تحريم كرده و ما شمدها را برداشته ايم و لاي پتو مي خوابيم . تخت ها كاملا راحتند امات نه زياده بر حدي كه ما بعد از كارهاي فكري به آن نيازمنديم . رفقا شما مسلما در مقام سلب راحتي از ما نيستيد ؟ و قطعا نمي خواهيد كه ما چنان خسته شويم كه از وظايفمان باز بمانيم ؟ و بطور يقين هيچيك از شما طالب بازگشت جونز نيست ؟ حيوانات دوباره در اينباره به وي اطمينان دادند و ديگر در باره خوابيدن خوكها بر تخت سخني به ميان نيامد و حتي وقتي كه مدتي بعد اعلام شد كه خوكها از اين پس يك ساعت ديرتر از ساير حيوانات از خواب بر مي خيزند كسي اعتراض نكرد . در پائيز حيوانات خسته ولي خوشحال بودند . سال سختي را گذرانده بودند و پس از فروش مقداري يونجه و غله ذخيره غذايي براي زمستان چندان زياد نبود اما آسياب بادي همه را جبران مي كرد . پس از برداشت خرمن چندي هوا خشك و صاف بود و حيوانات كه فكر مي كردند حتي يك وجب بالا بردن ديوارهاي آسياب بادي ارزش تحمل هر رنجي را دارد بيش از پيش زحمت كشيدند . باكسر حتي شب بيرون مي آمد و در روشنايي ماه يكي دو ساعتي از وقت خود را صرف كار مي كرد . حيوانات در لحظات فراغت دور آسياب بادي نيمه تمام راه مي رفتند و استحكام و قائم بودن ديوارهاي آن را تحسين مي كردند و از اينكه موفق شده اند چنين بناي با عظمتي بسازند در شگفت مي شدند . فقط بنجامين بود كه درباره اسياب بادي شور و شعف به خود نشان نمي داد و طبق معمول با طرز اسرار آميزي مي گفت خرها عمر طولاني دارند .
تا روزي ديگر ..... .

هیچ نظری موجود نیست: