جمعه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۶

قسمت 54

در اين ايام همه دستورات به وسيله اسكوئيلر و يا خوك ديگري اعلان مي شد . ناپلئون حتي هر دو هفته يكبار هم در مجالس ديده نمي شد . وقتي ظاهر مي شد نه فقط سگها در ملازمتش بودند بلكه يك جوجه خروس سياه رنگ هم كه بمنزله شيپورچي بود پيشاپيش او حركت مي كرد و پيش از سخنراني ناپلئون قوقولي قوقو ميكرد . مي گفتند حتي در ساختمان مزرعه هم در قسمت مجزائي از سايرين زندگي مي كرد و غذايش را تنها و در ظروف چيني اصل كه در ويترين اطاق نهار خوري بوده است مي خورد و دو سگ براي خدمتگذاري در حضورش هستند . همچنين مقرر شد كه در شب تولد ناپلئون هم مانند دو سالگرد ديگر تير شليك شود . ناپلئون ديگر بطور ساده ناپلئون خطاب نمي شد . اسم او با عنوان رسمي ( رهبر ما رفيق ناپلئون ) برده مي شد و خوكها اصرار داشتند كه عناويني از قبيل پدر حيوانات , دشمن بشر , حامي گوسفندان , ناجي پرندگان و امثال آن برايش بسازند . اسكوئيلر در نطقهايش اشك مي ريخت و از درايت ناپلئون و از خوش قلبي و عشق سرشار او به حيوانات , مخصوصا به حيوانات محروم ساير مزارع سخن ميراند . عادت بر اين جاري شده بود كه هر عمل موفقيت آميز و هر پيشامد خوبي به حساب ناپلئون گذاشته شود . اغلب شنيده مي شد كه مرغي به مرغ ديگر مي گويد : تحت توجهات رهبر ما رفيق ناپلئون من ظرف شش روز پنج تخم گذاشته ام . و يا دو گاوي كه از استخر آب مي نوشيدند مي گفتند : به مناسب رهبري خردمندانه رفيق ناپلئون آب گوارا شده است ! . احساسات عمومي قلعه در شعري كه مي ني ماس سروده بود و عنوانش را رفيق ناپلئون گذاشته بود بخوبي منعكس بود : چشمان نافذت كه چو خورشيد آسمان بخشنده تشعشع و گرمي است بر جهان چون افتد به وجودم نگاه آن در التهاب آيم و گويم بدين زبان : سرچشمه سعادتي و يار بي كسان غمخوار بي پدران حامي زنان رفيق ناپلئون
گر ما غنوده ايم به اصطبل روي كاه گر سير گشته اشكم ما روز و شب دوگاه از دولت وجود تو گشته است اين چنين باور ندارد ار كس گو آي و گو ببين اعطا كننده كيست به ما ايمن همه نعم ؟ بزدوده خاطر همگي را زهم و غم ؟ رفيق ناپلئون
گر خوك طوله اي اعطا كند به ما خدا زان پيشتر كه فتد راه روي پا ز آن پيشتر كه كشد قد به يك وجب باشد ورا ثناي تو همواره ورد لب گويد بياد ندارم جز اين خدا تا جان خويشتن بنمايم رهت فدا رفيق ناپلئون ! ناپلئون اين شعر را پسنديد و دستور داد مقابل هفت فرمان بر ديوار بزرگ نگاشته شود . و بالاي آن تمثال نيم تنه و نيم رخ او كه بوسيله اسكوئيلر و با رنگ سفيد نقاشي شده بود نصب گرديد .
تا روزي ديگر ..... .

هیچ نظری موجود نیست: